بوی بارون
به نام خدایی که در دور دست هست و دور از دست نیست

یارو از بندرعباس میاد بهش میگن اونجا چیکار می کردی ؟
میگه : عرق !!!

 

 

وقتی کسی ناراحتت می کنه 42 تا ماهیچه استفاده میشه تا اخم کنی! اما فقط 4 تا ماهیچه لازمه که دستت رو دراز کنی و بزنی پس کلش

 

 

خخخخخخخخخخخخ چیست؟

تیکاف غضنفر به مدت ۱۰ ثانیه قبل از تف کردن !

 

 

فقط ایرانی ها هستند که مهمون دعوت می کنن

و بعد از اینکه مهموناشون رفتن میگن :آخِیش

 

 

سربازی برای پسرها مثل حاملگی برای خانوم هاست. هر دو ظاهرت رو خراب می کنه و هر کس میبینت می پرسه چند ماهته؟

 

به یکی میگن یه موجود نام ببر ، میگه يخ ... ، میگن آخه یخ که موجود محسوب نمیشه ، میگه چرا من خودم صد بار دیدم نوشتند یخ موجود است

 

 

نکته زمخت و نه چندان ظريف : هیچ وقت به رسانه ها کاملا اعتماد نکنید ، میدونید چرا ؟ چون اگر تبلیغات ماهواره را ملاک قرار بدهیم، مردم ایران کچل‌های چاقی هستند که ناتوانی جنسی دارند و می‌خواهند یک هفته‌ای ویزای کانادا بگیرند و اگر تلویزیون داخلی را ببینید خلاصه خبرهای صدا و سیما این است : باور کنید اوضاع در همه جای دنیا از ایران بدتر است

 

 

یه روزی از طرف دامپروری میرن گاوداریه یه بابایی. میگن شمابه گاواتون چی میدی میخورن. میگه پوست هندونه، طالبی و ... دویست هزار تومن جریمش میكنن. چند ماه دیگه دوباره میان می پرسن چی میدی میخورن یارو می ترسه میگه: چلوكباب، چلومرغ، و ... اینبار دویست و پنجاه هزار تومن جریمش میكنن. میرن چند وقت دیگه میان میگن چی میدی میخورن؟ میگه والا نمیدونم پولشو میدم خودشون میرن میخرن می خورن

 

 

اخيرا کشف کردند که حرف مورد علاقه ي دختر هاي ايراني در زبان فارسي ( پ ) و ( خ ) مي باشد، مثلا : دوست دارند که ( پول ) ( خرج ) کنند. ( پسر ) ( خر ) کنند. ( پدر ) ( خام ) کنند. ( پرايد ) ( خرد ) کنند. ( پاسپورت ) بگيرند برن ( خارج) . ( پر رو ) و ( خوشگل ) باشند و ...

 

 

سرهنگه داشته امتحان رانندگي مي‌گرفته. از يارو مي‌پرسه: اگه يه نفر وسط خيابون بود، بوق ميزني يا چراغ؟ طرف ميگه: برف پاك كن جناب سرهنگ! سرهنگه كف مي‌كنه مي‌پرسه: يعني چي؟ يارو ميگه: يعني يا برو اين طرف يا برو اون طرف

 

 

يارو ميره حرم داد می‌ زنه : آقايون شلوغ نكنيد! حاجت ها قاطی‌ می‌شه! من پارسال اومدم ، حامله شدم

 

 

سپاس و ستايش دانشگاه آزاد را ، که ترکش موجب بي مدرکي است و به کلاس اندرش مزيد در به دري ، هر ترمي که آغاز مي شود موجب پرداخت زر است و چون به پايان رسد مايه ضرر ، پس در هر سال دو ترم موجود و بر هر ترمي شهريه اي واجب ..... از جيب و جان که بر آيد ...... کز عهده خرجش به در آيد

 

 

تركه با يك سرهنگه سوار هواپيما ميشن تركه رو به سرهنگه مي كنه ميگه ببخشيد شما گروهبانيد؟ سرهنگه ميگه نه تركه همين سوال رو چند بار مي پرسه. آخر سرهنگه خسته ميشه ميگه بله بابا من گروهبانم تركه ميگه پس چرا لباس سرهنگارو پوشيدي؟

 

 

 

جديد ترين شعر سهراب سپهري

سهراب سپهري 1385: هر كجا هستم، باشم به درك! من كه بايد بروم! پنجره، فكر، هوا، عشق، زمين، مال خودت! من نمي دانم نان خشكي چه كم از مجري سيما دارد! تيپ را بايد زد! جور ديگر اما... كار را بايد جست. كار بايد خود پول. كار بايد كم و راحت باشد! فك و فاميل كه هيچ... با همه مردم شهر پي كار بايد رفت! بهترين چيز اتاقي است كه از دسته چك و پول پر است! پول را زير پل و مركز شهر بايد جست! سيد خندان يه نفر! سوئيچم كو؟

 

 

 

 

 

 

نوشته شده در تاريخ شنبه 27 / 2 / 1390برچسب:, توسط میثم |

گاهی خدا درها و پنجره ها را قفل می کند ، زیباست که فکر کنیم شاید بیرون طوفان می آید و می خواهد از ما محافظت کند .

 

سخت ترین کار در دنیا محکوم کردن یک احمق است.

 

مردم اشتباهات زندگی خود را روی هم می ریزند و از آنها غولی بوجود می آورند که نامش تقدیر است.

 

امید، درمانی است که شفا نمی دهد، ولی کمک می کند تا درد را تحمل کنیم.

 

آنچه شما درباره خود فکرمی کنید، بسیار مهمتر از اندیشه هایی است که دیگران درباره شما دارند.

 

خودتان را به زحمت نیندازید که از معاصران یا پیشینیان بهتر گردید، سعی کنید از خودتان بهتر شوید.

 

وقتی به علاوه خدا باشی منهای هر چیزی می تونی زندگی کنی .

 

برای انسانهای بزرگ بن بستی وجود ندارد. زیرا بر این باورند که: یا راهی خواهم یافت، یا راهی خواهم ساخت.

 

زندگی یک اثر هنریه نه یک مسئله ریاضی ، پس بهش فکر نکن ازش لذت ببر .

 

کارهای تکراری ما نشان دهنده شخصیت ماست .

 

در سرزمینی که نتوان مردانه زیست مردانه مردن زندگیست. (کوروش کبیر)

 

زن در مقابل مرد: زن عشق می کارد و کینه درو میکند...دیه اش نصف دیه توست و مجازاتش با تو برابر...میتواند تنها یک همسر داشته باشد و تو مختار به داشتن چهار همسر هستی...برای ازدواجش در هر سنی اجازه ی ولی لازم است و تو هر زمانی که بخواهی به لطف قانونگذار میتوانی ازدواج کنی...او کتک میخورد و تو محاکمه نمی شوی...او می ذاید و تو برای فرزندش نام انتخاب میکنی...او درد میکشد و تو نگرانی که کودک دختر نباشد...او بی خوابی میکشد و تو با خیال اسوده میخوابی و سر انجام.... همه جا می پرسند:نام پدر...

 

 

کوچک باش و عاشق ... که عشق خود می داند آیین بزرگ کردنت را .

 

برای پرشهای بلند لازم است چند قدمی به عقب برویم .

 

وقتی کودکان را به هوا پرتاب می کنیم به واسطه اعتمادی که به والدینشان دارند فقط می خندند اما بزرگترها به اندازه کودکان هم به خدا اعتماد ندارند .

 

 

اگر همواره مانند گذشته بیاندیشید همان چیزی را بدست می آورید که تا به حال کسب کرده اید .

 

آنکه می خواهد روزی پریدن آموزد نخست باید ایستادن، راه رفتن، دویدن و بالا رفتن آموزد، پرواز را با پرواز آغاز نمی کنند .

 

موفقیت بدست آوردن چیزی است که دوست داری و خوشبختی دوست داشتن چیزی است که بدست آورده ای .

 

اگر قرار باشد بایستی و به طرف هر سگی که پارس می کند سنگ پرتاب کنی هرگز به مقصد نمی رسی .

 

نه از خودت تعریف کن و نه بدگویی، اگر از خودت تعریف کنی قبول نمی کنند و اگر بدگویی کنی بیش از آنچه اظهار داشتی تو را بد خواهند پنداشت .

 

مردان شجاع فرصت می آفرینند و ترسوها و ضعفا منتظر فرصت می نشینند .

 

یا چنان نما که هستی یا چنان باش که می نمایی .

 

من رقص دختران هندی را از نماز والدینم بیشتر دوست دارم زیرا آنان با عشق می رقصند ولی اینان به عادت عبادت می کنند .

 

تنها به جرم خوردن سیب با هم بودن، تبعیدیم به این زمین بی هم بودن .

 

نبودن هیچ کس سخت نیست، فراموش کردن یک بودن سخت است .

 

منتظر نباش پرنده ای بیاید و پروازت دهد در پرنده شدن خود بکوش .

 

بزرگترین سرمایه ، اعتماد به نفس است . ( امام علی ع )

 

باد می وزد

میتوانی در مقابلش هم دیوار بسازی ، هم آسیاب بادی

تصمیم با تو است

 

دوست داشتن بهترین شکل مالکیت

و مالکیت بدترین شکل دوست داشتن است

فراموش نکن قطاری که از ریل خارج شده ، ممکن است آزاد باشد

ولی راه به جائی نخواهد برد

نوشته شده در تاريخ شنبه 27 / 2 / 1390برچسب:, توسط میثم |

DIE

جیکوب پسری بود که در کودکی شاهد خودکشی پدرش بود. پدرش از اون خواست تا یه تاس بیندازه . پسر این کارو کرد عدد 3 اومد و بعد پدرش 3 تا گلوله توی تفنگش گذاشت و جلوی پسرش خودشو کشت. جیکوب (پسرک) تحت تاثیر قرار گرفت و بعد از اون دچار مشکلات روانی شد.جیکوب در بزرگسالی کسانی که از زندگی نا امید شده بودند و اقدام به خودکشی می کردند و ناموفق بودند یا به هر دلیلی آرزو داشتند زندگیشون زودتر تموم بشه رو تو یه مکان که مثل یه خونه بود و راه فراری نداشت زندونی می کرد.جیکوب هربار یکی از اون افراد رو روی یه صندلی می نشوند و محکم می بست و از یکی دیگه از افراد زندانی اونجا میخواست که تاس بندازه و هر کس رو به یه شیوه ای میکشت.در واقع این تاس بود که سرنوشت آدما رو تعیین میکرد و زنده موندن یا نموندن اونا به اعداد تاس بستگی داشت.هدف جیکوب این بود که اونا رو با مرگ مواجه کنه تا بیشتر قدر زندگی رو بدونن و نا امیدی و یاس رو کنار بگذارند و در آخر فیلم یکی از دخترای زندانی فیلم که نجات پیدا کرده بود واقعا به زندگی برگشته بود.

 

مکعب (Cube)

تو این فیلم یه سازه بزرگ مکعبی شکل وجود داره که فقط یه در داره. توی این سازه بزرگ تعداد زیادی اتاقهای مکعبی شکل هستند که هم دور خودشون می چرخند و هم درون این سازه بزرگ در حال گردش هستند. چند نفر خودشون رو داخل یکی از اتاقها پیدا می کنند در حالی که گیج شده اند و نمی دونند کجا هشتند .درون هر مکعب 5 تا در هم وجود داره که این چند نفر سعی می کنند از این درها عبور کنند و به بیرون بروند غافل از اینکه غافل از اینکه وارد اتقهای دیگه ای می شوند در حالیکه درون بعضی از این اتاقها تله هایی وجود داره که می تونه باعث مرگ افراد بشه .

 

پاپیون

هنری شاریر یا پاپیون ( استیو مک کوئین ) فردیست که به اتهام قتل یک واسطه در دادگاهی در فرانسه محاکمه شده و برای گذراندن دوران محکومیت باید به گویان فرانسه برودولی خود او منکر هرگونه دخالت در قتل است و مدعیست که برای او پاپوش درست کرده اند. در طول مسیر وی با لویس دگا ( داستین هافمن ) آشنا می‌شود. وی به دلیل جعل کردن اوراق قرضه ملی فرانسه برای دوران محکومیت راهی گویان است.دگا به طریقی مقدار زیادی پول را با خود حمل می‌کند و اکثر زندانیان همراه آنان این موضوع را می‌دانند. دگا ناچار می‌شود پیشنهاد پاپیون مبنی بر مراقبت از وی را بپذیرد و در مقابل هزینه فرار او را متقبل شود.این، سرآغاز آشنایی این دو است. در نهایت پس از چندین سال تلاش و سه بار فرار نافرجام پاپیون موفق به فرار می‌شود ولی دگا با او نمی‌رود.

 

خانه 9 نفره

پدر مايکل دانی (دنيس هاپر) يک کشيش، ليا (کلی بروک) يک رقصنده، فرانيس (هيپوليت ژيرادوت) يک آهنگساز و سينيا همسرش، مکس روی (پيتر کاپالدی) يک طراح لباس، جی (رافائل دگر تيولا) يک پليس، کلر (سيسی امی) قهرمان سابق تنيس، شونا (نورن چريستی) زنی تحت نظر و ال بی (اشر دی) فروشنده صفحه های موسيقی 9 نفری هستند که توسط شخص ناشناسی ربوده می شوند و در خانه ای زندانی می شوند. ناشناسی توسط بلندگو بدون آنکه ديده شود به آنان می گويد که تنها يک نفر می تواند از اين محل خارج شود و جايزه او 5 ميليون دلار است. در نهایت هم یکی از آنها برنده این ماجرا می شود و تنها با یک کیف پر از پول از یک در خارج می شود و وقتی از یک در دیگر عبور می کند 8 نفر دیگر را می بیند که هر کدام با با یک کیف پر از پول منتظر نفر نهم (برنده ماجرا) هستند و این بازی همچنان ادامه دارد.

نوشته شده در تاريخ شنبه 27 / 2 / 1390برچسب:, توسط میثم |

شما با رابطه جنسی قبل از ازدواج موافقید یا مخالف؟ چرا؟

چرا نوزادان هنگام تولد گریه می کنند؟

نوشته شده در تاريخ شنبه 27 / 2 / 1390برچسب:, توسط میثم |

 

هر کس بد ما به خلق گوید         ما چهره ز غم نمی خراشیم

ما خوبی او به خلق گوییم          تا هر دو دروغ گفته باشیم

 

در حيرتم از مرام اين مردم پست       اين طايفه زنده کش و مرده پرست

تا هست به ذلّت بکشندش به جفا        گر مرد به عزّت ببرندش سر دست

 

همه روز روزه بودن، همه شب نماز کردن        همه ساله حج نمودن، سفر حجاز کردن

ز مدينه تا به کعبه ، سر و پا برهنه رفتن           دو لب از براي لبيّک ، به وظيفه باز کردن

به مساجد و معابد ، همه اعتکاف جستن            ز ملاهي و مناهي ، همه احتراز کردن

شب جمعه ها نخفتن، به خداي راز گفتن             ز وجود بي نيازش، طلب نياز کردن

بخدا که هيچ کس را، ثمر آنقدر نباشد                که به روي نا اميدي ، در بسته باز کردن

 

از نخل برهنه سایه داری مطلب                    از مردم این زمانه یاری مطلب

عزّت به قناعت است و خواری به طمع           با عزّت خود بساز و خواری مطلب

 

من همان روز ز فرهاد طمع ببریدم               که عنان دل شیدا به لب شیرین داد

 

عشق آمد و شد چو خونم اندر رگ و پوست        تا کرد مرا تهی و پر کرد ز دوست

اجزای وجود من همه دوست گرفت                  نامیست ز من باقی و دیگر همه اوست

 

در این درگَه که گَه گَه کَه کِه و کِه کَه شود ناگَه      مشو غرّه به امروزت که از فردا نهی آگَه

 

عالم همه محنّت است و ایام غم است            گردون همه آفت است و گیتی ستم است

فی الجمله چو در کار جهان می نگرم            آسوده کسی نیست و گر هست کم است

 

از درد سخن گفتن و از درد شنیدن            با مردم بی درد ندانی که چه دردیست

 

عشق در غالب الفاظ نبود                ما به یک حرف تمامش کردیم

شربتی را که به هر دواست             نچشیدیم و حرامش کردیم

 

اگر گِرد کسی بسیار گَردی              اگرچه بس عزیزی خوار گَردی                             

 

شنیدستم که مجنون دل افکار              چو شد از مردن لیلی خبردار

گریبان چاک زد او تا به دامان             به سوی تربت لیلی شتابان

به هر سو دیده عبرت گشاده                در آنجا دید طفلی ایستاده

سراغ تربت لیلی از او جست               که آن طفلک بخندید و بدو گفت

که ای مجنون تو را گر عشق بودی       ز من کی این تمنّا می نمودی

به قبرستان برو تو جستجو کن             ز هر خاکی کفی بردار و بو کن

هر آن خاکی که بوی عشق برخاست      یقین دان تربت لیلی همان جاست

 

در حسرت یک نعره مستانه بماندیم        ویران شود این شهر که میخانه ندارد

 

روزی رسد غمی به اندازه کوه          روزی رسد شادی به اندازه دشت

افسانه زندگی چنین است برادر          در سایه کوه باید از دشت گذشت

 

دلخوش از آنیم که حج می رویم             غافل از آنیم که کج می رویم

کعبه به دیدار خدا می رویم                   او که همین جاست کجا می رویم؟

حج به خدا جز به دل پاک نیست              شستن غم از دل غمناک نیست

دین که به تسبیح و سر و ریش نسیت      هر که علی گفت که درویش نیست

صبح به صبح در پی مکر و فریب           شب همه شب ناله و امن یجیب

 

روزگاريست همه عرض بدن ميخواهند           همه از دوست فقط  چشم و دهن ميخواهند

ديو هستند ولي مثل پري مي‌پوشند                  گرگ‌هايي كه لباس پري مي‌پوشند

آنچه ديدند به مقياس نظر مي‌سنجند                 عشق‌ را همه با دور كمر مي‌سنجند

خب طبيعي ست كه يك روزه به پايان برسد       عشق‌هايي كه سر پيچ خيابان برسد

 

نوشته شده در تاريخ شنبه 27 / 2 / 1390برچسب:, توسط میثم |

بهداشت روانی

شاید باور غالب مردم ما این باشه که روان شناسان یا کتابهای روان شناسی برای این وجود دارند تا اگه کسی مشکل یا بیماری روانی داشت بهشون کمک بشه در صورتی که همش این نیست. کتاب بهداشت روانی نوشته ساپینگتون و ترجمه آقای حمیدرضا حسین شاهی برواتی ست که خود من (نویسنده) افتخار شاگردی ایشون رو داشتم. این کتاب می تونه به شما برای اینکه طرز فکر مثبت تر و بهتر داشته باشید کمک زیادی بکنه.

از حال بد به حال خوب

این یه کتاب با موضوع روان شناسیه که واقعا کتاب جالبیه.کتاب روی ذهن شما کار میکنه و کمک می کنه تا افراد بتونن افکار و باورهایی رو که باعث افسرگی و بیماریهای روانی میشه رو بشناسیم و اونها رو اصلاح یا حذف کنیم.نکته جالب این کتاب اینه که تمرینهایی رو به همین منظور یعنی تغییر افکار و باورهای غلط داره که شما می تونید توی همین کتاب انجام بدید.نویسنده این کتاب دیوید برنز(David Bernz) و مترجم این کتاب مهدی قراچه داغی است.

 

 

 

 

نوشته شده در تاريخ شنبه 27 / 2 / 1390برچسب:, توسط میثم |

 

عربی دانستن ملا

از ملا پرسیدند : به زبان عربی آش سرد شده را چی میگن؟ ملا هر چی فکر کرد چیزی به ذهنش نرسید و گفت: عربها هیچ وقت نمی گذارند آش سرد بشه.

خاطره ملا

شخصی به ملا گفت: انگشترت را به من بده تا هر وقت آن را می بینم به یاد تو بیفتم. ملا گفت: نمی دهم تا هر وقت انگشتت را نگاه کردی به یاد بیاوری که انگشتر را از من خواستی ولی من اونو بهت ندادم.  

نردبان

روزی ملا با نردبان به باغی رفت تا میوه بدزده که صاحب باغ رسید و گفت :تو باغ من چیکار میکنی؟ ملا جواب داد: نردبان میفروشم.صاحب باغ گفت: تو باغ من نردبان میفروشی؟ ملا باز جواب داد: نردبان مال منه و هر جا که بخوام میفروشم.

کتاب فروشی

مردی از ملا پرسید: نظرت راجع به اینکه من یه مغازه کتاب فروشی بزنم چیه؟ گفت: زیاد کسب و کار خوبی نیست ، چون اونایی که پول دارند سواد ندارند و اونایی که سواد دارند پول ندارند.

دعا برای دیگران

مردی گرد کعبه طواف می کرد و می گفت: «اللّهم اَصْلِحْ اِخْوانی؛ الهی! تو برادران مرا نیک گردان و آنان را اصلاح فرما.» به او گفتند: حال که به این مکان شریف رسیده ای، چرا خود را دعا نمی کنی؟ گفت: مرا یارانی است. اگر ایشان را در صلاح یابم، من به صلاح ایشان اصلاح شوم و اگر به فسادشان یابم، من به فساد ایشان مفسد شوم. مریدی “تگری زنان” نزد شیخ برفت و گفت یا شیخ حالم دریاب که بغایت رسید.
شیخ فرمود : مریدا تو را چه شده ؟
عرض کرد : مرادا ! چشمانم ز حدقه درآمده ، خون در کله ام جمع بشده ، جهان در پیش چشمانم تیره گشته و شاخی بر سرم سبز شده.
شیخ فرمود : چیزی نیست ، یحتمل بعد از اخبار BBC ، اخبار بیست و سی بدیده ای.
و مریدان نعره ها و فغان ها زدند.

 

 اینترنت ایران

 

 

 

 

شجاعت

ملا به دوستش می گفت: در هنگامه جنگ و نبرد برای من دعوا با یه نفر و هزار نفر هیچ فرقی نداره. رفیقش با تعجب پرسید: تو این قدر شجاع بودی و ما نمیدونستیم؟ ملا جواب داد: آخه من در هر صورت فرار میکنم.

مرد عاشق

روزی جوانی در گذری نشسته بود، دختر زیبایی از آنجا می گذشت. وقتی چند قدمی از کنار مرد جوان گذشت جوان به دنبال او راه افتاد .جوان مدتی به دنبال او رفت تا اینکه دخترک زیبا متوجه او شد.از پسر پرسید چرا به دنبال من می آیی؟جوان گفت من شیفته و عاشق تو شدم.دختر جواب داد من به درد تو نمی خورم ،چند صد متر عقبتر از من دختر بسیار زیباتر از من می آید، فکر می کنم عاشق او شوی پس به دنبالش برو. جوان به چند صد متر عقبتر رفت اما کسی را آنجا ندید. دوباره دوان دوان به دنبال دختر زیبا آمد تا به او رسید و از او پرسید چرا دروغ گفتی ؟ آنجا که کسی 

نبود. دخترک زیبا جواب داد:اگر تو عاشق و شیفته من بودی به خاطر یک نفر زیبا تر، من را رها نمی کردی .

 

 

شیخ را پرسیدند : اینترنت ایران به چه ماند ؟
فرمود : به زنبور بی عسل.
عرض کردند : یا شیخ ، اینکه قافیه نداشت.
فرمود : واقعیت که داشت .

, توسط میثم |

 

 اصل ۱

حکومت ایران جمهوری اسلامی است که ملت ایران، بر اساس اعتقاد دیرینهاش به حکومت حق و عدل قرآن، در پی انقلاب اسلامی پیروزمند خود به رهبری مرجع عالیقدر تقلید آیتاللهالعظمی امام خمینی، در همهپرسی دهم و یازدهم فروردین ماه یکهزار و سیصد و پنجاه و هشت هجری شمسی برابر با اول و دوم جمادی‌الاولی سال یکهزار و سیصد و نود و نه هجری قمری با اکثریت ۹۸٫۲٪ کلیه کسانی که حق رأی داشتند، به آن رأی مثبت داد.  

 

 



ادامه مطلب...
نوشته شده در تاريخ شنبه 27 / 2 / 1390برچسب:, توسط میثم |
.: Weblog Themes By LoxBlog :.